مراکز به یکی از تریادهای اصلی یا الگوهای تکرارشونده درون انیاگرام اشاره دارن. این تریاد، نُه نقطه رو به سه مرکز تقسیم میکنه که بهشکل بالقوه برای هر فرد، به سه روش متفاوت تجلی پیدا میکنن.
هر کدوم از این مراکز، از طریق حسهای ما، یه نقطه اتصالی رو در اختیارمون قرار میدن که بهمون امکان میده تا در لحظه حال حاضر باشیم. این نیازمند تعمیق ارتباطمون با هر سه مرکز هوشمونه. وقتی نسبت به هوشمندی یه مرکز، آگاهی پیدا میکنیم، یکپارچه میشیم و خودمون رو در سطح بالاتری از رشد، بروز میدیم. در این سطح والاتر، مرکز از حالت ابراز عمل، احساس و تفکر، به مرتبه برتری از هوشمندی متمرکز بر بدن، قلب و ذهن تبدیل میشه.
برخی نامهای دیگری که نویسندگان به این مراکز نسبت میدهند:
دستها
غریزه
جسم
حس درونی
قلب
هیجان
روابط
مقصود
ذهن
منطق
مغز
دانش
دیدگاههای گوناگونی درباره مراکز و ارتباط آنها با نُه نقطه انیاگرام وجود دارد. ما قصد داریم مراکز را از منظر الگوی فرکتالی که به شکلی ساختاری در انیاگرام نهفته است، کاوش کنیم. ما سه شیوه متمایز اما به یک اندازه معتبر برای کار کردن با مراکز و تفسیر آنها شناسایی کردهایم.
مرکز تحولآفرین: مرکزی که پس از کار عمیق با ذهن آگاهی و حضور، شکوفا میشود
اطلاعات بیشتر درباره مراکز هوشمرکز درون فردی: چالشهای هر حوزه انیاگرام با مراکز
اطلاعات بیشتر درباره مراکز درون فردیدیدگاه اول به دنیای بیرون و نحوهای که مشارکت ما در جهان توسط دیگران درک میشود، مربوط است. این دیدگاه از مراکز تا حدودی ماهیت رفتاری دارد و بر اساس شیوه تعامل فرد با دیگران شکل میگیرد.
بدیهی است که همه ما توانایی عمل، احساس و تفکر را داریم. با این حال، انرژی و سرشت تعامل فرد با دیگران ممکن است سبب شود که افراد او را بیشتر به عنوان یک متفکر، شخصی احساسیتر یا فردی عملگراتر بشناسند.
بیان میانفردی مرکز لزوماً به تیپ انیاگرام مرتبط نیست. این امکان وجود دارد که برای مثال، برخی افراد که با تیپ 1 انیاگرام هماهنگ هستند، خود را در دنیا به عنوان "متفکر" بیان کنند، در حالی که فرد دیگری ممکن است احساسیتر یا عملگراتر باشد، فارغ از این واقعیت که تیپ 1 انیاگرام از نظر ساختاری یا درونفردی در مرکز عمل قرار دارد. اشتباه گرفتن بیان میانفردی مرکز با بیان درونفردی آن، میتواند منجر به تیپبندی نادرست خود یا دیگران شود.
از منظر رشد و توسعه، مرکزی که ما به احتمال زیاد از طریق تعاملاتمان به دیگران نشان میدهیم، اغلب در بیان خود نسبت به سایر مراکز از تعادل خارج یا ناسالم است. فردی که از لحاظ عاطفی بسیار ابرازگر است، احتمالاً بدون توجه کافی به حقایق و تحلیل عینی، تصمیمهایی میگیرد و ممکن است نشانههایی را که از بدن یا احساس درونی مبنی بر مشکلساز بودن مسیر عملش دریافت میکند، نادیده انگارد. به همین ترتیب، فردی که در بیان خود در دنیا بسیار عملگراست، ممکن است به برنامهریزی دقیق یا پیامد تصمیماتش بر دیگران توجه کافی نکند و در اجرای شتابزده تصمیمات تکانشی عجله کند. فردی که به شدت اهل تفکر است، ممکن است گرفتار "فلج تحلیلی" شود و در حرکت به سمت عمل با دشواری مواجه گردد یا به شکلی سرد و فاقد احساس با دیگران تعامل کند.
از آنجا که بیان میانفردی مرکز، رفتار را هدایت میکند، دیگران میتوانند بازخورد ارزشمندی درباره نحوه ادراکشان از ما به ما بدهند. این کاربرد مرکز به طور مستقیم با نیات پنهان و روانپویایی تیپ مرتبط نیست (هرچند این الگوها همچنان بر رفتار تأثیر میگذارند)، بلکه بیشتر به چگونگی رفتار ما در دنیا مربوط است.
مرکز عمل غالب به شکل انرژی "داغ" بروز پیدا میکند و با حرکت، عمل، غریزه و احساسات فیزیکی در ارتباط است. افرادی که به مرکز عمل خود دسترسی خوبی دارند، سرشار از انرژی و سرزندگی هستند و هم با ندای درونی خود و هم با محیط بیرونی هماهنگی دارند. در سطح عاطفی، مرکز احساس درونی یا عمل با خشم در اشکال مختلف همراه است و ممکن است دیگران آن را به عنوان پرخاشگری تجربه کنند. در سطح ناکارآمد، عمل بیش از حد و بیهدف اغلب نوعی دفاع یا مقاومت در برابر تفکر یا درگیر شدن محسوب میشود. وقتی مرکز عمل به شکل هوشمندانه بیان شود، هدایای انرژی، قاطعیت و قدرت را به ارمغان میآورد.
مرکز احساس غالب به صورت انرژی "گرم" نمود پیدا میکند و با استعدادهای خودآگاهی عاطفی، ارتباط و روابط گره خورده است. مرکز احساس، قلب باز و مهربان را به همراه دارد و به ما این امکان را میدهد که با نیازها و احساسات خودمان و دیگران ارتباط برقرار کنیم. افرادی که مرکز احساس پررنگی دارند، هنگام حل مسائل تمایل به فراگیر بودن و مشارکت دارند. اگر بیش از حد به آن بها داده شود، احساسات افراطی میتواند به شکل حساسیت بیش از حد، بیثباتی یا دستکاری عاطفی بروز کند. وقتی مرکز احساس به شکل هوشمندانه ابراز شود، همدلانه، پذیرا و اصیل است و میتواند بدون از دست دادن تعادل، بازخورد و احساسات را بدهد و دریافت کند.
مرکز تفکر غالب به شکل انرژی "خنک" ظاهر میشود و با عقلانیت، اطلاعات، ایدهها، برنامهریزی و اولویتبندی مرتبط است. افرادی که عمدتاً تفکر محور هستند، بر پایه درک عمیق از واقعیتها، در تجزیه و تحلیل مسائل و خلق ایدهها سرآمد هستند. اتکای بیش از حد به مرکز تفکر ممکن است به "فلج تحلیلی"، برنامهریزی افراطی و به تعویق انداختن تصمیمگیریها به قصد کنترل امور، یا صرفاً ذهن مشغولِ سرشار از نگرانی، شک و انتقاد منجر شود. وقتی مرکز تفکر به شکل هوشمندانه بیان شود، وضوح و کنجکاوی آرامی را به ارمغان میآورد و توانایی تأمل عمیق و همچنین حرکت به سمت تصمیمگیری و عمل را دارد.
" به نظرم مدتهاست این تصور رد شده که صرفاً به این دلیل که تیپ انیاگرام یک فرد از یک مرکز خاص شکل گرفته، لزوماً آن مرکز، مرکز اصلیای است که فرد از آن استفاده میکند. برای مثال، بسیاری از تیپهای نُه چندان با مرکز بدن خود در ارتباط نیستند؛ خیلی از آنها بیشتر با مرکز قلب و برخی با مرکز سر ارتباط برقرار میکنند. بسیاری از تیپهای سه، خودشان را قلبمحور نمیدانند و برخی نیز اینگونه به نظر نمیرسند."
جینجر لپید-بوگدا انیاگرام در کسبوکار
چرا به کلودیو نارانخو نیاز داریم
" برای ثبت در تاریخ، آنچه ما در موسسه انیاگرام آموزش میدهیم این است که هیچ تیپی به تنهایی یک مرکز نیست؛ و تریادها و مراکز یکسان نیستند. ما معتقدیم که تیپهای موجود در هر تریاد، بیانگر همانندسازی ایگو با مجموعهای از مسائل اصلی مرتبط با مراکز هستند، اما همه افراد تا حدی با این مسائل درگیر هستند. همچنین به مردم یادآوری میکنم که گفتن "من آدم احساسی هستم" یا "من آدم فکری هستم" و از این قبیل، کار بیمعنایی است. میپرسم چرا باید بخواهیم فقط یک سوم یک انسان کامل باشیم؟ و بله، من با قاطعیت معتقدم که هدف نهایی این سیستم، هماهنگسازی مراکز وجودی است.
راس هادسون موسسه انیاگرام
Source Facebook
بدنی استوار و سرشار از زندگی
قلبی پذیرا، سرشار از مهربانی و اصالت
ذهنی آرام، فراخ و مورد اعتماد
این دیدگاه به زیبایی توسط نویسنده Roxanne Howe-Murphy (2013) به عنوان تمرین حضور مطرح شده است که به ما امکان میدهد به هر یک از مراکز به عنوان مرکز هوش دسترسی پیدا کنیم. یک مرکز زمانی «هوشمند» میشود که ما با حالتی پایدار، قلبی گشوده و ذهنی شفاف در آن حاضر باشیم. این نوع حضور لزوماً یک حالت خوشایند زودگذر، جدا از واقعیت یا شبیه خلسه نیست. همانطور که هاو مورفی اشاره میکند، سوء برداشتهای زیادی در مورد معنای حضور داشتن وجود دارد.
هر یک از مراکز از طریق احساسات ما نقطه تماسی را ارائه میدهند که به ما اجازه میدهد حاضر باشیم. این نیازمند عمیقتر کردن ارتباطمان با هر سه مرکز هوش است. این تعمیق را میتوان مشابه سطوح رشد در هر تیپ انیاگرام در نظر گرفت. همانطور که نسبت به هوش یک مرکز حضور پیدا میکنیم، یکپارچه شده و خود را در سطح بالاتری از رشد بروز میدهیم. در این سطح بالاتر، مرکز از بیان عمل، احساس و تفکر به مرتبهای والاتر از هوش مبتنی بر بدن، قلب و سر تبدیل میشود.
دسترسی به هوش هر مرکز با پذیرفتن تمرینهایی شروع میشود که به فرد امکان میدهد به شیوهای هوشمندانه با هر مرکز ارتباط برقرار کند و آن را بخشی از شیوه هستی خود در جهان قرار دهد. در سطحی پیشرفتهتر، ممکن است لازم باشد الگوهای عمیقاً ریشه دوانده، دگرگون یا التیام یابند.
الگوی خاصی که تمرکز بر آن مفید است، به ایجاد تعادل میان مراکز مربوط میشود. برای مثال، فردی که در ابراز مرکز احساسش در سطح بین فردی غالب است، احتمالاً با پرورش هوش مبتنی بر بدن و سرش به نحوی که بیان مرکز قلب را متحول کند، به میزان قابل توجهی بهره خواهد برد. این هوشها همچنین بر یکدیگر بنا میشوند: حضور بدن، دری به سوی حضور قلب میگشاید که به نوبه خود، دری به سوی حضور ذهن باز میکند.
این دیدگاه میتواند در بیشتر آموزههای انیاگرام سردرگمی ایجاد کند. در اصل، کلودیو نارانخو آموزش داد که تیپهای انیاگرام سه دسته از مسائل عاطفی مشترک دارند.
اسکار ایچازو نیز بیان کرد که هر فرد در هر یک از سه تریاد، یک وسواس دارد و آن را Tri-Fix نامید. کاترین و دیوید فاور در سالهای اخیر از اصطلاح TriType برای آن استفاده کردند.
iEQ9 به این موضوع به عنوان سبکهای تریادی اشاره میکند.
این بدان معناست که هر تیپ مسائل یا چالشهای ویژهای برای حل کردن دارد که به مرکز خودش و تم احساسی مرتبط با آن مرکز مربوط میشود.
تیپهای انیاگرام 8، 9 و 1 چالشها در زمینه: خشم/کنترل و بدن
تیپهای انیاگرام 2، 3 و 4 چالشهای مرتبط با شرم، غم و قلب
تیپهای انیاگرام 5، 6 و 7 چالشهای مرتبط با ترس، بدبینی و ذهن
علاوه بر مسائل و چالشهای هر مرکز که پیشتر ذکر شد، سه الگوی زیر به عنوان انرژیهای تکرارشونده در هر یک از سه خوشهی مرکزی حضور دارند. به عبارت دیگر، این سه انرژی در هر سه مرکز تکرار میشوند. هر کدام از این سه الگو یا انرژی، با یک تیپ خاص انیاگرام که در یکی از سه خوشهی مرکزی قرار دارد، مطابقت دارد:
این مراکز، مسیری را برای کشف نقش یک تم عاطفی خاص در زندگیمان از دیدگاه درونفردی فراهم میکنند. آنها توضیح میدهند که چگونه تم عاطفی مرکز، درون ما شکل میگیرد. این موضوع ارتباط روشن و مستقیمی با روان پویایی تیپ انیاگرام فرد دارد. این مسئله ممکن است برای اطرافیان قابل مشاهده باشد یا نباشد، هرچند احتمال آگاهی دیگران از این فرآیند درونفردی، برای الگو یا انرژی برونیسازی شده یا برونفکنی شده در هر یک از مراکز، بیشتر است.
این یک دیدگاه ایستا یا ساختاری است. نقطهی تشدید انیاگرام فرد، مرکزی را که در آن قرار میگیرد، تعیین میکند. به بیان دیگر، افرادی که با تیپ انیاگرام 8 هماهنگ هستند، در مرکز عمل جای میگیرند و باید روی مسائلی که در رابطه با برونیسازی یا برونفکنی خشم دارند، کار کنند - درست همانطور که افرادی که با تیپ انیاگرام 5 هماهنگ هستند، باید روی مسائل مربوط به درونیسازی یا درونفکنی اضطراب کار کنند. ساختار انیاگرام، تناظر بین تیپ و بیان درونفردی مرکز را مشخص میکند.